تکتیرانداز؛ گرفتار در کلیشه، بی احتیاج از مخاطب ، حکایت مهارتی تحسین آمیز در سوزاندن یک سوژه متفاوت!

به گزارش ایپتن، تک تیرانداز ناتوان است. چه در فیلمنامه، چه در کارگردانی و چه در هرآن چیزی که یک فیلم باید داشته باشد تا بتوان تماشایش کرد. گرفتار در کلیشه های مصنوعی دفاع مقدس. فیلمی که در بهترین حالت می گردد در هفته دفاع مقدس آن را از تلوزیون پخش کرد؛ و برای چنین مهارتی در سوزاندن سوژه دست زد.

تکتیرانداز؛ گرفتار در کلیشه، بی احتیاج از مخاطب ، حکایت مهارتی تحسین آمیز در سوزاندن یک سوژه متفاوت!

گروه فرهنگ و هنر خبرنگاران- رعنا مقیسه؛ تک تیرانداز ما را با هیچ وجهی از سینما طرف نمی نماید و این کامل ترین توصیفی است که می گردد از این فیلم علی رغم سوژه بکر و قابل پرداختش داشت. سوژه ای که می توانست در ژانر دفاع مقدس اثری متفاوت و جذاب بسازد. درباره شهید عبدالرسول زرین، تک تیرانداز ایرانی که در سال های جنگ نقش منحصر به فردی ایفا نموده است. با این همه، اما تک تیرانداز تقریبا هیچ وجهی از شهید را برای مخاطب نمی سازد.

تا دقایق سرانجامیی فیلم عملا با کسی طرف هستیم که علاوه بر دانستن نامش، مهارتش در تیراندازی و تفنگش را هم می شناسیم. همین و بس. در سرانجام هم نه اطلاعاتی درباره شخصیت کاراکتر اصلی فیلم، که تنها یک بیوگرافی کوتاه بی کارکرد از زبان خود کاراکتر در ذهن مخاطب ریخته می گردد. جدا از رسول به عنوان شخصیت اصلی، اوضاع درباره بقیه کاراکتر ها به مراتب بدتر است. تمام اطلاعات ما از شخصیت های محوری داستان خلاصه می گردد در نامشان. از حسین و عماد فرماندهان ایرانی تا نوجوانی که در طول فیلم کوشش می نماید برای انتقام برادرش تک تیرانداز گردد و حتی کاراکتر های عراقی.

همه چیز در حد کلیشه های ژانر دفاع مقدس باقی می ماند. فضایی تکراری، فاقد جذابیت و مصنوعی. از صحنه نان ریختن کاراکتر رسول برای مورچه ها در کمین و ارائه تصویری کاریکاتوری از شهید تا حضور پیرمرد عارف مسلکی که به جزء جدایی ناپذیر این دسته از فیلم ها تبدیل شده است و حتی فضایی که فیلم از جبهه تصویر می نماید. تک تیرانداز در بی مکانی و بی زمانی معلق است. گویی فیلم با ارائه تصویر کلیشه ای و همیشگی فضای جنگ هیچ نیازی به کوشش برای فهم و همراه شدن مخاطب احساس ننموده.

از ضعف های متعدد فیلمنامه یا بهتر بگویم، فیلمنامه نداشتن که بگذریم، فیلم علی غفاری حتی ابتداییات یک فیلم جنگی را هم ندارد. دوربین در بسیاری از صحنه های درگیری ثابت است و هیچ کوششی برای شکل گیری کوچکترین حس هیجان و همراهی در مخاطب نمی نماید.

در لحظه های درگیری نفر به نفر دو تک تیرانداز (ایرانی و عراقی) که گویا قرار است نقطه اوج داستان را شکل بدهد، کوچکترین دلهره ای نمی سازد و نتیجه (زنده ماندن رسول) تماما قابل حدس است. ما حتی از چرایی درگیری قبلی تک تیرانداز عراقی با رسول هم هیچ نمی فهمیم. تنها چند کات به صحنه های الکنی از درگیری گذشته این دو نفر و یک نما از انگشت قطع شده تک تیرانداز عراقی که کوشش می نماید یک کینه قدیمی را نشان بدهد. بی آنکه قصه ای شکل بگیرد و منطقی قانع نماینده به مخاطب عرضه گردد.

تمام بار فیلم را جلوه های ویژه، صحنه های انفجار و بیشتر موسیقی قرار است به دوش بکشند که البته پیروز هم عمل نمی نمایند. موسیقی فیلم کوشش ویژه ای برای القای هیجان و اضطراب می نماید. به هر دری می زند تا مخاطب را میخکوب صحنه های جنگی کند و دلهره را به جانش بریزد. بیشتر، اما شبیه مولفه ای اضافی به گوش مخاطب کوبانده می گردد و از فیلم بیرون می زند.

تک تیرانداز ناتوان است. چه در فیلمنامه، چه در کارگردانی و چه در هرآن چیزی که یک فیلم باید داشته باشد تا بتوان تماشایش کرد. گرفتار در کلیشه های مصنوعی دفاع مقدس. فیلمی که در بهترین حالت می گردد در هفته دفاع مقدس آن را از تلوزیون پخش کرد؛ و برای چنین مهارتی در سوزاندن سوژه دست زد.

منبع: خبرگزاری دانشجو
انتشار: 12 اسفند 1399 بروزرسانی: 12 اسفند 1399 گردآورنده: ipten.ir شناسه مطلب: 1456

به "تکتیرانداز؛ گرفتار در کلیشه، بی احتیاج از مخاطب ، حکایت مهارتی تحسین آمیز در سوزاندن یک سوژه متفاوت!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "تکتیرانداز؛ گرفتار در کلیشه، بی احتیاج از مخاطب ، حکایت مهارتی تحسین آمیز در سوزاندن یک سوژه متفاوت!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید